
؟؟؟ و مریم زمان زیادی همدیگرو دوست داشتن اما مریم ناراحتی قلبی داشت
و به یه قلب نیاز داشت چند ماه دیگه هم بیشتر فرصت نداشت و کوچکترین هیجان
براش حکم مرگ رو داشت.
؟؟؟ برای مریم میمرد و مریم برای ؟؟؟ جون میداد .مریم میدونست که دیگه وقت نداره
همش سعی میکرد ؟؟؟ رو متقاعد کنه که بعد از مریم باید ازدواج کنه
توی ماشین بودن ؟؟؟ عصبانی بود و با سرعت زیادی حرکت میکرد
؟؟؟ : بسه مریم تو رو خدا بس کن
مریم : تا بهم قول ندی بس نمیکنم .
؟؟؟ : چقدر بگم که تو قرار نیست بمیری
مریم : باشه تو فقط قول بده ....
؟؟؟ : اصلا میدونی چیه من تا وقتی زنده ام که قلب تو بزنه
؟؟؟ زد زیر گریه مریم با گریه گفت: باشه هر چی تو بگی گریه نکن
نمیمیرم ؟؟؟ تو رو خدا گریه نکن منم تا وقتی صدای قلب تو رو بشنوم زنده میمونم
تو فقط گریه نکن
فردای اون روز توی روزنامه نوشتن............
عاشقی قلبش رو به عشقش هدیه کرد تا اون زنده بمونه .عاشقی مرد تا عشقش
زنده بمونه.
گل مریمم خیلی دوستت دارم