مردي که آرزو نداشت
زني که دست آسمون براي او دعا نکاشت
پاي يه ديوار گلي ، دست خدا ،
دستي تو دوستيشون نزاشت
امروز هوا ، هواي هوسه
براي مرگ زن بسه
دو راه جداست
جدائيها تو خون ماست
خدا نگهدار شما
ديوار سنگي شما ، نتيجه دعاي ماست .
سلام ،
مي توني شعر منو براييادگاري براي خودت و به نام خودت بنويسي .
تقديم به تو :
کسي نمي بيند بيا محبت کنيم
با نگاه پر شور با هم ، ميان جمع ، صحبت کنيم
خاطره ، تجربه عشق را نمي سازد.
بيا با سکوت ، به عشق امروزي جسارت کنيم .
قصه نگوئيم ، عشق قصه نيست
چرا براي دوست داشتن بايد احساس حقارت کنيم؟
من اين رسم زمانه را نمي خواهم ،اگر اين زندگي است ،
دلم تنهاست تو بيا با معماري نو داستان نو عمارت کنيم .